زندگی بچه ها خیلی جالبه ، همان طور که برای از دست دادن یک تار موی یکی از عروسک های سوگولیشان گریه میکنند؛ میتوانند به همان شدت برای کندن یکی از پاهای همان عروسک کلی بخندند. و همزمان به خاطر اینکه چرا نتوانستند تیتراژ سریال مورد علاقه شان را که در طول روز 5 دفعه می بینندش کلی گریه وزاری کنند و با صداها و جیغ هایشان آرامش ساکن بر خونه رو کاملا از بین ببرند.
اتاقشون هم خیلی جالبه ، معمولا یه تخت هست یه کمد و یه ویترین و با چنتا اسباب بازی روی تخت و بالای کمدها اتاقشون تزیین شده ، اما خب خواهرای من واقعا متفاوتن ، اتاقشون مث یه سیاره دیگه می مونه ، «سیاره حانیه و محیا » سیاره ای که تمام زمینش را با گذاشتن مین هایی توی علف های کوتاه شده و طرح دار زمینش ، امنیتش تامین شده. ساکنانش ؟ خب ساکنان این سیاره شگفت انگیز دو نفرن ، « حانیه ی شش و نیم ساله » و « محیای 3 ونیم ساله » بعلاوه چنتا عروسک محدود . چرا محدود ؟ خب درواقع قبلا تعداد ساکنان این سیاره زیاد بود ، خیلیی زیاد و البته همه ساکنانش سالم بودند . اما با سقوط پادشاهی انجا که توسط من اداره میشد ، بیشتر ساکنان تصمیم گرفتند چند سالی رو توی فضاپیماهای تاریک و تنگی،در انباری کهکشان دیگری در منظومه و سیاره ای دیگری به نام « خانه مادر بزرگ » زندگی کنند تا بلکه سلسله پادشاهی جدیدی سیاره جدیدی را بسازد و انها همراه با ساکنان دیگری به عنوان ریش سفیدان ، در آنجا ساکن شوند .
خب داشتم میگفتم ؛ ساکنانشون محدودن و از همه مهم تر تقریبا همشون یه بارو به ارایشگاه خرابه گوشه اتاق رفتن ، و بدون خواست خودشون ، موهاشون کوتاه شده ، روی صورتشون نقاشی شده ، ناخوناشون لاک زده شده ، لباس هایشان که معمولا پوستشان هم بوده ، کنده شده و با لباس های دیگری عوض شده ، یا حتی به زور دست و پایشان شکسته و در همان ارایشگاه ، پایشان را با دستمال کاغذی های خیس که معنی گچ رو میده ، بسته اند ؛ البته این شکسته شدن پا یه رسم قدیمی از سلسله پادشاهی قبلیه که با ورود یک ساکن جدید باید اتفاق می افتاد ، یه چیزی مثل رسم قبیله ای !
گوشه ای دیگه از سیاره اتاقشون ، خب خونه های مستطیلی شکلین که وقتی روشون میشینی مثل ژله بالا و پایین میشه . یکی از خونه ها به شکل مستطیل درازه و خانه دیگر، خب ان خانه یکم محافظت شدس ، و دیوار های بلند داره ، و بیرون اومدن ازش سخته . اما صاحب خانه که فرق دیوار راست رو با زمین صاف نمیدونه و تشخیصشون نمیده ، براش بیرون اومدن از اونجا هیچ سخت نیس . صاحبان خونه ها یه عادت جالب که دارن اینه که هر روز صبح وقتی بیدار میشن شروع میکنن به صحبت کردن با همسایه شون هموطور که خوابیدن!
خلاصه که این سیاره واقعا عجیب ترین سیاره تو « منظورمه ی خونمونه ».
پ.ن : به نظرتون منظورم از علف های کوتاه شده ی طرح دار چی بوده ؟ منظورمو رسوندم ؟
پ.ن2 : شمام رسم قبیله ای دارید ؟ ^^ چیه ؟؟